جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


نسبت‏شادي و دين
-(4 Body) 
نسبت‏شادي و دين
Visitor 316
Category: دنياي فن آوري
آيا دين مي‏تواند شادي مورد نياز انسان را تامين كند؟ آيا تعاليم مذهبي و دستورهاي ديني مانع شادي و شادماني انسان نمي‏گردد؟ براي
مثال، آيا سفارش به گريه و عزاداري موجب غم و اندوه و افسردگي انسان نمي‏گردد؟
ترانه ترابيان/گرافيك ارمغان دين براي بشر شادي، بهجت و سرور به معناي واقعي و عميق آن مي‏باشد . دين هم بشر را با شادي واقعي آشنا كرده و هم راه رسيدن به آن و بهره‏مندي كامل از آن را پيش روي او نهاده است . خواندن دعايي با شور و حال و نمازي با حضور قلب، نجوايي شبانه و زمزمه‏اي عاشقانه، كمك به انساني افتاده، نوازش يتيمي غمگين، سير كردن گرسنه‏اي بينوا، زيارت بارگاه انساني پاك، ديدار وابستگان و گفت‏وگو با دوستي صميمي كه همگي از سفارش‏هاي دين و تعاليم پرمحتواي آن است، همان سرور و نشاطي را به دنبال دارد كه ديدن بهار طرب‏انگيز و صبح پرلطافت و قطره‏اي شبنم بر رخسار گل سرخ و زمزمه جويبار و وزش نسيم روح فزا .
هر دو نوع شادي برگرفته از يك حقيقت و هر دو جلوه‏اي از زيبايي وعظمت و كمال خداوند بزرگ و كريم است . نگاهي گذرا به تعاليم ديني نشان مي‏دهد، شادي و سرزندگي از آثار ايمان مذهبي است; چرا كه مذهب بر زمينه‏هاي پيدايش شادي سفارش كرده و نشانه‏هايش را ستوده است . نداشتن نگراني و اضطراب و غم و اندوه و رسيدن به اطمينان قلبي اساس هر نوع شادي است و اين ممكن نيست مگر با ايمان به قدرت مطلقي كه سرچشمه همه نيكي‏ها است . (1) به همين دليل، عميق‏ترين و عالي‏ترين شادي‏ها و سرورها از آن مردان پاك سيرت و آشنا با خداوند است . در حديثي از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‏خوانيم: «ركعتان في جوف الليل احب الي من الدنيا و مافيها; دو ركعت نماز در دل شب نزد من از دنيا و آنچه در آن است، ارزنده‏تر و دوست داشتني‏تر است .» (2)
حضرت صادق (عليه السلام) مي‏فرمايد: اگر مردم از فضيلت‏شناخت‏خداوند متعال آگاه بودند، چشمان خود را به بهره‏هاي مادي كه خداوند به دشمنانش بخشيده نمي‏دوختند و دنياي آن‏ها در نظرشان از چيزي كه زير پالگد مي‏كنند، بي‏ارزش‏تر بود و از شناخت‏خداوند چنان لذت مي‏بردند كه گويا پيوسته در باغ‏هاي بهشت‏با دوستان خدا، همنشين و همراهند . (3)
در دين اسلام دستورهاي فراواني كه زمينه‏ساز شادي و سرور است وارد شده است: مانند سفارش به حسن خلق و گشاده‏رويي و ديدار برادران ايماني با روي گشاده و چهره شكفته و تلاش براي شادي كردن مؤمنان; چنان كه در روايت آمده است:
«الق اخاك بوجه منبسط; با رويي گشاده با برادران ملاقات كن .» (4) «ايما مسلم لقي مسلما فسره، سره الله عزوجل; هر مسلماني كه مسلماني را ببيند و او را مسرور كند، خداوند را شاد كرده است .» (5)
در بهشت‏خانه‏اي است‏به نام خانه شادي، تنها كسي كه يتيمان و بچه‏ها را خوشحال كند به آن داخل مي‏شود . (6)
بوي خوش عامل مهم شادماني است و متقابلا بوي بد عامل نااميدي و افسردگي; در روايات اسلامي توجه ويژه‏اي به استفاده از عطريات و بوي خوش شده است و خوشبو بودن از ويژگي‏هاي پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله - و از سنت‏هاي آن حضرت شمرده شده است; حضرت صادق - عليه السلام - مي‏فرمايد: رسول خدا - صلي الله عليه و آله - براي بوي خوش بيش‏تر از خوراك خرج مي‏كرد . (7)
رنگ روشن شادي آفرين است; در دين نيز به پوشيدن لباس‏هاي روشن و به ويژه سفيد، توجه زيادي شده است; در حال نماز بر پوشيدن لباس سفيد تاكيد شده و پوشيدن لباس سياه در اين حال مكروه شمرده شده است; در حديثي از پيامبر بزرگ اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است: «لبسوا البياض فانهما اطيب و اطهر و كفنوا فيها موتاكم; لباس‏هاي سفيد بپوشيد، چون بهتر و پاك‏تر است و مردگان خود را در آن‏ها كفن كنيد .» (8)
در اسلام آراستگي ظاهري امتيازي براي فرد و يكي از نشانه‏هاي ايمان شمرده شده است . هر مسلمان مؤمني از كودكي با حديث «النظافة من الايمان‏» آشنا است; نقش آراستگي ظاهر در آرامش و نشاط روحي و ايجاد شادي و انبساط فردي و اجتماعي انكارناپذير است .
كار جوهر آدمي و نشانه حيات او است، انسان تنبل، بهره‏اش از زندگي اندك و سلامتي‏اش در معرض خطر و شادابي‏اش برباد است . كار و تلاش از انحرافات و لغزش‏ها جلوگيري مي‏كند; زمينه بسياري از مفاسد اخلاقي و اجتماعي را از بين مي‏برد و بر سرزندگي و نشاط مي‏افزايد . در روايات اسلامي به حدي بر اهميت كار وتلاش در راه كسب روزي حلال و تامين هزينه‏هاي زندگي تاكيد شده كه انسان غرق در شگفتي و حيرت مي‏شود . حضرت صادق (عليه السلام) در روايتي مي‏فرمايد: فرد زحمتكش كه براي رفاه خانواده‏اش مي‏كوشد، همانند مجاهد در راه خدا است . (9)
سير و سفر در شهرها وسرزمين‏هاي مختلف و گشت و گذار در طبيعت و ديدن منظره‏هاي زيبا و آشنايي با آداب و رسوم ملت‏ها، گذشته از فايده‏هاي فراوان مادي و معنوي، آدمي را از افسردگي مي‏رهاند و به سلامتي جسم و روان و ايجاد شادابي كمك شاياني مي‏كند . از اين رو، دين مقدس اسلام مردم را بسيار بدان سفارش كرده است و تعبير «سيروا في الارض‏» را در آيات متعددي از قرآن مي‏توان يافت . (10)
توصيه به شركت در مجالس شادي مثل مجالس عروسي و وليمه و اطعام دادن در هنگام ازدواج و تولد فرزند وخريد خانه و برگشت از حج و زيارت (11) كه هدف از از آن‏ها ايجاد انس و الفت و صفا بين مؤمنان و شاد و مسرور ساختن آن‏ها است، گواه اهميت دادن دين مبين به مقوله شادي وسرور است . سفارش به پوشيدن لباس‏هاي نيكو و زيبا و زينت كردن و معطر بودن و شادي كردن و شاد ساختن يكديگر در اعياد اسلامي، به ويژه عيد سعيد غدير و تاكيد بر صله ارحام و اطعام دادن و دست دادن و مصافحه با مؤمنان و زيارت آن‏ها و تبسم كردن به روي آن‏ها و هديه دادن به آن‏ها، شاهد ديگري بر توجه اسلام به اين امر است .
بايد دانست‏شادماني تنها در لذت‏هاي مادي گذرا خلاصه نمي‏شود . شادماني واقعي در نزديك شدن به هدف والاي آفرينش و آراسته شدن به خصلت‏ها و خوي‏هاي انساني و الاهي است . به گفته ارسطو: «شادماني عبارت است از پروراندن عالي‏ترين صفات و خصايص انساني .» (12) بنابراين، لذت و خوشي تنها با عوامل مادي به دست نمي‏آيد . عوامل معنوي نيز در ايجاد شادي مؤثرند . گاهي انجام كارهايي كه عادتا بايد لذتبخش باشند، نه تنها لذتي به انسان نمي‏بخشد، بلكه عذاب وجدان و تشويش روحي نيز مي‏آورد; چرا كه روح و وجدان آماده لذت بردن نيستند . يك غذاي لذيذ يا رابطه جنسي و يا خانه بسيار زيبا، اگر حرام و نامشروع و غير معقول باشد، براي انسان سالم و طبيعي تلخ و ناگوار است .
پرهيز از گناه در بيش‏تر مواقع، پرهيز از لذت‏هاي مادي سطحي است; ولي در عين حال شادي آور است; زيرا روح آدمي به گونه‏اي است كه گاه از پرهيز و رياضت معقول سرخوش مي‏شود . ارضاي تمايلات به هر صورت و در هر شرايط شادي آور نيست . گاه پرهيز از لذت، لذت بخش‏تر از نيل به لذت است . (13)
اگر مادري برخلاف ميل فرزند دلبندش او را از خوردن غذايي زيانبار بازداشت، آيا مانع شادماني او شده است؟
اگر پزشكي براي راحت‏ساختن بيماري كه غده‏اي در مغز دارد، با چاقوي تيز جراحي جمجمه‏اش را شكافت، آن غده دردآور را بيرون آورد و او را از غم و درد جانكاه رهانيد، به او شادي نبخشيده است؟ آيا درست است‏بگوييم اين پزشك با شكافتن استخوان اين بيمار او را آزرده ساخته و شادماني را از او گرفته است؟
آيا منع بيمار از بعضي غذاها و كارها، محروم كردن او از سرور و شادماني است؟
آيا منع از شراب خواري كه ارزنده‏ترين گوهر وجود آدمي يعني عقل را محجوب و پوشيده مي‏سازد و بزرگ‏ترين جنايت‏ها و زشت‏ترين كارها را آسان و زيبا جلوه مي‏دهد، بازداشتن انسان از شادي و شادماني است؟
آيا سفارش به دوري از تهمت و غيبت و دروغ و ريا و نگاه ناروا و رابطه ناسالم كه زمينه‏ساز هزاران آسيب فردي و اجتماعي و بستر همه ناهنجاري‏هاي رواني و اجتماعي است، دور كردن انسان از شادي است؟
آيا سفارش به ارتباط با كانون عظمت و كمال يعني خداوند متعال و رسيدن به سكون و اطمينان قلب در پرتو اين ارتباط كه محور اصلي آموزه‏هاي ديني و مذهبي است، شادي بخش نيست؟
آيا دستور به نماز و عبادت و صله رحم و انفاق به تهي‏دستان و گذشت و بزرگواري و كمك به برادران ديني و پيشي گرفتن در نيكي و خوبي و تقوا و پاكدامني و عفت و وقار و اخلاص در اعمال و تكبر نورزيدن و خودپسند نبودن و هزاران دستور فردي و اجتماعي و اخلاقي و اقتصادي و سياسي ديگر، زمينه ساز شادي حقيقي و راستين بشر در دنيا و آخرت نيست؟
ستودن اعمالي چون گريه از خوف خداوند و عظمت و كبرياي او و گريستن بر خطاها و گناهان و نيز گريه و سوگواري در عزاداري اولياي الاهي و انسان‏هاي برجسته و ممتاز و سفارش به آن‏ها، به هيچ وجه با سرزندگي و نشاط ناسازگار نيست . گريه‏اي كه از سر عشق به خداوند و يادآوري عظمت او باشد، پيوند با درياي بي‏كران همه نيكي‏ها و زيبايي‏ها و سرچشمه همه شادي‏ها و بهجت‏ها است . گريستن بر مظلوميت اولياي الاهي و جفايي كه بر آنان رفته است، در واقع گريستن بر پنهان شدن خورشيدهاي تابان و زندگي بخش و چيرگي ظلمت و تيرگي بر آسمان انسانيت است; چنين گريه‏اي نه تنها به افسردگي نمي‏انجامد بلكه به گواهي تاريخ و تجربه، هماره نيروي معنوي و قدرت روحي و سرزندگي را افزايش مي‏دهد و پويايي و تحرك جامعه انساني را رونق مي‏بخشد .

پي‏نوشت:

1 . حديث مهر، سالنماي تحصيلي جوان‏82 - 1381 .
2 . علل الشرايع، شيخ صدوق، ج‏2، ص‏363 .
3 . ميزان الحكمة، ج‏6، ص‏155، ح‏11937 .
4 . همان، ج‏1، ص‏418، ح‏1707 .
5 . همان، ج‏3، ص‏439، ح‏8466 .
6 . همان، ج‏3، ص‏438، ح‏8461و8460 .
7 . همان، ج‏5، ص‏574، ح‏11021 .
8 . سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج‏1، ص‏291 .
9 . ميزان الحكمة، ج‏4، ص‏119، ح‏7203 .
10 . مثل نحل (16): 36، نمل (27): 69 و انعام (6): 11 .
11 . سفينه البحار، شيخ عباس قمي، ج‏4، ص‏763 .
12 . حديث مهر، سالنامه تحصيلي جوان 82 - 1381 .
13 . همان .

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image