محمد پنجعلي را بايد در جرگه ورزشكاران ارزشي و انقلابي به شمار آورد. چهرهاي كه هم سابقه حضور در رويدادهاي منجر به پيروزي انقلاب شكوهمند مردم را داشت و هم حضوري روحيه ساز در جبهه هاي دفاع از ايران اسلامي، محمد پنجعلي هنوز وقتي خاطرات روزهاي وداع مردم با امام (ره) را مرور ميكند چشم هايش پر از اشك ميشود.
سيد محمد رضا پنجعلي يكي از مردان بزرگ و تاريخ ساز فوتبال ايران در ادوار گذشته بوده است او با حضور در دفاع چپ تيم هاي برق تهران و ابومسلم مشهد خودش را به بالاترين سطح فوتبال ملي ما معرفي كرد. سپس به تيم فوتبال پرسپوليس رفت و سال ها در پرسپوليس تحميلي و بعد از آن، التزام عملي خود را به ارزش هاي انقلاب و دفاع مقدس نشان داد. گفت و گويي با او انجام دادهايم كه ميخوانيد:
در سال 65 تلويزيون تصوير ماندگاري از حضور شما در جبهه را پخش كرد، از آن روزها بگوييد؟
سال 65 سال بازي هاي آسيايي سئول بود. در آن سال به خاطر اتفاقاتي كه بين مربيان و بازيكنان تيم ملي رخ داد 14 نفر از بازيكنان از جمله من، استعفا داديم و از تيم ملي دور شديم، فدراسيون هم ما را محروم كرد. من از فرصت استفاده كردم و در دوران محروميت به جبهه رفتم، چرا كه از ابتداي جنگ در پي فرصتي بودم كه دينم را به جبهه و جنگ ادا كنم.
داستان استعفا را بارها مرور كردهايم و از افراد مختلف پرسيدهايم شما هم درباره آن روزها بگوييد.
آقاي دهداري مربي ما بودند كه حالا به رحمت خدا رفته اند. دوست ندارم حرف هميشگي خودم را تكرار كنم اما ميگويم من داستان آن سال و اتفاقاتي را كه پيش آمد به خدا واگذار ميكنم عمر آدم كوتاه است و بالاخره مرگ همه ما فرامي رسد. اين كه حق با ما بود يا نبود در دل ما ميماند تا خدا در آن دنيا به درستي يا اشتباه ما حكم كند.
آن وقت ها كه در جبهه بوديد، گروهي ميگفتند نبايد يك رزمنده از فوتبال محروم شود؟
ما هيچ وقت نخواستيم به خاطر ارتباط مان با فضاي معنوي جنگ و انقلاب در بخش هاي ديگر تأثير گذاري كنيم. بعد از جنگ هم نخواستيم. دوران حضور من در جبهه يك دوران معنوي در زندگي من بود و هميشه به آن افتخار كردم. من آن روزهاي معنوي را به حساب دلم گذاشتهام و بدون استفاده از فرصت ها، زندگيام را كردهام.
از شروع جنگ بگوييد. آن سال هاي سخت از نگاه يك فوتباليست سرشناس و ملي پوش چگونه بود؟
جنگ يك روي زشت داشت و يك روي زيبا. روي زيباي جنگ اين بود كه مردم همه يكدل و يك هدف ميشدند.گاهي اوقات با تيم ملي كه به سفر ميرفتيم، وقتي در معرض تبليغات ضد انقلابي كشورهاي همسايه قرار ميگرفتيم، حتي بعضي از بچه ها كه به ارزش هاي انقلاب التزام كمتري داشتند چنان متعصب و معتقد ميشدند كه باورش سخت بود.
عدهاي ميگويند در سال هايي كه بحث صدور انقلاب مطرح بود، فوتبال ما از اين زاويه بيشتر مورد انتظار بود.
صدور انقلاب يک شعار نبود، يك هدف بود. اما اين هدف با عمل كردن تحقق پيدا ميكرد. ما بايد با رفتارمان انقلاب را صادر ميكرديم، با مهرباني و عطوفت و شخصيت. اما ما متاسفانه برخي از تصميم گيرندگان رده هاي پاييني اين تعريف را درست نفهميدند. در نتيجه اول انقلاب، بازيكني را كه چهره مذهبي نداشت از تيم ملي خط زدند و 20 سال بعد كسي را سرمربي تيم ملي فوتبال كردند كه از اول انقلاب در آمريكا زندگي كرده بود! اشتباهي كه محصول درست متوجه نشدن مديران و مسئولان پايين دستي بود.
بحث ما رحلت امام بزرگوار است. از لحظه هاي حضور در كنار ايشان و پيام هاي معنوي و حضورشان در زندگي بگوييد.
من هم مثل خيلي از دوستان، ملاقات با امام (ره) در سال 60 را يكي از مهم ترين اتفاقات زندگيام ميدانم وقتي در آن ملاقات امام (ره) گفتند ورزشكاران را دوست دارند، معلوم بود كه از ته دل شان حرف ميزنند. يكي از مهم ترين و بارزترين خصوصيات امام راحل(ره) اين بود كه صداقت داشتند.
در شرايط دشوار جنگ هم شنيدهايم كه بعضي کشورهاي همسايه بر خورد درستي با ورزشکاران ما نداشتند.
شايد بعضي از آن ها با ما بدرفتاري ميكردند اما همان يكي، دو كشور معدود هم نميتوانستند با توان و قدرت ما مقابله كنند. سال 1984 كه جام ملت هاي آسيا برگزارشد، من و ناصر(محمدخاني) براي تيم منتخب آسيا انتخاب شديم و دو بازي دوستانه با تيم ملي مجارستان برگزار كرديم، اگر آن ها قرار بود با ما دشمني كنند يا اگر قدرت دشمني كردن با ما را داشتند كه من كاپيتان تيم منتخب آسيا نمي شدم.
راستي بعد از شما بازيكن ديگري هم كاپيتان تيم منتخب آسيا شد؟
حضور ذهن ندارم اما ميدانم كه دايي، خداداد عزيزي، كريم باقري، مهدي پاشازاده و چند نفر ديگر هم در تيم منتخب آسيا بازي كردند.
از جريان آن مسابقه تاريخي بگوييد، اصولاً هدف از تشكيل آن تيم چه بود؟
كنفدراسيون فوتبال آسيا در سال 1984 قصد داشت فعاليت تيم منتخب خود را افزايش دهد و در جهت صلح در منطقه از اين تيم بهره ببرد اما گسترگي آسيا و بعد مسافت ها باعث شد كه تشكيل اين تيم هيچ وقت شكل واقعي به خودش نگيرد و همه چيز در هالهاي از ابهام بماند.

در سوابق فوتبالي تان داريم كه شما با ابومسلم و دست آخر هم پوسپوليس. راز رمز تغيير تيم هايتان در دوران فوتبال چه بود؟
ما با زمين باغ كلاغ ها در فوتبال رشد كرديم. داستان زمين باغ كلاغ ها را بارها و بارها تعريف كردم. يك بار شنيدم كه ناصر ابراهيمي مربي تيم برق بچه محل ماست. پيش او رفتم و گفتم فوتبال بلدم او گفت اين توپ را بگير و فردا بيا روپايي بزن! رفتم خانه و تمرين كردم و فردايش دوباره به دم در خانه ايشان رفتم. او بازي من را با تست روپايي ديد و من را سر تمرين برق برد. در واقع ناصرخان كه تنها 13،12 سال از من بزرگ تر هستند من را به فوتبال ايران معرفي كردند و هميشه مديون ايشان هستم. رفتنم از برق هم به خاطر افت اين تيم بود. زماني تيم برق تهران در ليك بود امّا در اوسط دهه50 در باشگاه هاي تهران هم ديگر جايي نداشت. به همين دليل، يعني به خاطر افت تيم برق بود كه به ابومسلم رفتم. از ابوملسم به تيم ملي دعوت شدم در اردوي تيم ملي با علي آقا (پروين) آشنا شدم و ايشان هم من را به تيم فوتبال پرسپوليس برد.
و دوران رويايي حضورتان در پرسپوليس از اين جا شروع شد. تا 40 سالگي در پرسپوليس بازي كرديد، اين همه ارادت و تعصب به پرسپوليس از كجا ميآمد؟
براي پرسپوليس فقط يك تيم نبود، يك مكتب بود. مثل شاهين كه در گذشته ها صاحب يك مكتب فرهنگي و غني بود. پرسپوليس پوست و گوشت و استخوان ما نبود، پرسپوليس قلب ما بود. قلب من و حميد درخشان و ناصر محمدخاني و مايلي كهن و عربشاهي و خيلي هاي ديگر. هر كدام ما براي آن كه شرمنده خانواده نباشيم، 3،2 سالي در کشورهاي عربي بازي كرديم اما خوشبختانه فوتبال مان را در پرسپوليس تمام كرديم.
اين كه در فوتبال آن زمان پول نبود، رابطهاي با ماندن شما در تيم پرسپوليس نداشت؟
اين طورها هم نبود. اگر پول اولويت اول ما بود به تيم هايي مي رفتيم که همان زمان پول خوبي ميدادند. تيم هايي مثل كشاورز، بانك تجارت، پورا و قبل از آن تيم دارايي؛ اما در پرسپوليس مانديم. اين روزها وقتي ميشنوم بازيكني به خاطر دريافت 10 در صد پول بيشتر در يك تيم گمنام از پرسپوليس ميرود دلم ميگيرد. ما بازيكني مثل مجتبي محرميداشتيم كه از 6 ميليون تيم كشاورز گذشت و در پرسپوليس به زحمت 500 هزار تومان گرفت. اگر مجتبي محرميرا الگوي تعصب ميدانيم به خاطر همين است. به خاطرهمين است كه مجتبي محرمي 15 سال است از پرسپوليس رفته و مردم از ته دل او را دوست دارند اما بازيكناني هستند كه دوسال قبل از پرسپوليس رفته و فراموش شده اند.
اما همين فراموش شده ها زندگي خوبي خواهند داشت و مجتبي محرمي ندارد؟
مجتبي محرمي اگر در زندگي پول ندارد به خاطر تعصبش نيست بلكه به خاطر رفاقت هاي زياد او با ديگران است. او ميتوانست امروز همه چيز داشته باشد. همين الان اگر اراده كند و به حرف بيايد، در اين فوتبال دوستان و علاقه منداني دارد كه ميتوانند تا آخر عمر او را بي نياز كنند اما بعضي از اين دوستاني كه از آنها حرف زديم سر كوچه شان داد هم بزنند كسي به فريادشان نميرسد.
به هرحال امروز دوران پول مداري در فوتبال است. نميتوان اين واقعيت را كه انکار كرد؟
بله، درست. اما من با اين قسمت داستان مشكل دارم كه نبايد بعضي ها به خاطر 10 درصد پول كمتر و بيشتر پرسپوليس را بفروشند. پرسپوليس فروشي نيست. بعضي وقت ها كه ميبينم بازيكني به خاطر همين قدر ناچيز از تفاوت در آمد به تيم ديگري ميرود با خودم ميگويم پرسپوليس بزرگ ما، تيمي كه آن طور با خون دل ساختيم تا اين حد ارزان شده است؟!
و همكاري شما با حبيب كاشاني از ديدگاه من همكاري جالبي است.
سوال خوبي كرديد. من قبلا گفتم اين پرسپوليس و اين پيراهن را نبايد ارزان كنند. كاشاني آدمي است كه قيمت پرسپوليس را بالا ميبرد. او شأن اين مجموعه را ميشناسد و اگر در قالب يك همكاري چند ساله در پرسپوليس بماند مطمئن باشيد تمام بخش هاي اين مجموعه سلامت گذشته خود را پيدا خواهند كرد.
اما برخي مدعي اند كه ظاهراً ايشان اعتقادي به قديمي ها ندارد؟
برعكس، شايد تا به حال هيچ فعاليت اجرايي خاصي در اين زمينه صورت نگرفته اما مطمئن باشيد او قديمي ها را به جايگاه هاي شايسته آن ها ميرساند. به زودي خبرهاي خوبي درباره تعيين جايگاه پيشكسوتان پرسپوليس برايتان خواهم داشت. مطمئن باشيد.
اما منتقدان استدلال ميكنند كه با پول پيش قرارداد يك نفر و نصفي از بازيكنان بعضاً كم خاصيت امروز ميتوان تيم هاي پايه و پيشكسوتان را به سروسامان رساند؟
اتفاقا همين دو بخش، زمينه همكاري من با كاشاني را فراهم آورده است. ميخواهم به شما بگويم كه امسال براي اين دو بخش، برآورد هزينه شده و براي اولين بار پرسپوليس بودجه خوبي را براي اين دو بخش فراهم كرده است. ديگر نميگذاريم ستاره هاي تيم هاي پايه ما مثل وحيد طالب لو، امير حسين فشنگچي، هادي عقيلي، محسن بياتي نيا، ابراهيم صادقي و... به تيم هاي ديگر بروند. خودمان به آن ها نيازداريم.
پرسپوليس، امسال قهرمان جام حذفي شد. اين قهرماني با پيروزي برابر تيم هاي ليك دسته اول به دست آمد. آيا يك قهرماني شايسته براي پرسپوليس بايد با تيم هاي رده دومي رقم بخورد؟ بي تعارف اگر دسته اولي ها به پرسپوليس نخورده بودند چه اتفاقي رخ ميداد؟
براي پرسپوليس فرقي نميكرد با چه تيمي بازي كند. امروز فوتبال سطح نزديكي پيدا كرده است. ذوب آهن اصفهان به عنوان يكي از 8 تيم برتر آسيا برابر تيم گسترش فولاد تبريز كه به فوتبال رسيد بازنده شد. همين صبايي كه به پرسپوليس باخت سپاهان را شكست داده بود. به خاطر دارم در يكي از سال ها تا قبل از رسيدن به فينال ما موفق شده بوديم تمام تيم هاي دسته دومي را ببريم فقط در فينال با تيم هما بازي كرديم.
سوالات مصاحبه خيلي پراكنده شد، عذر ميخواهم. حالا كه قصد تمام كردن و جمع بندي اين مصاحبه را دارم، ميخواهم بفرماييد كه دوران در گذشت امام(ره) در سال 68 براي شما چگونه دوراني بود؟
خدا امام (ره) را رحمت كند كه همه وجودشان پاكي و صداقت بود. بهار سال 68 من از قطر به تهران آمده و همراه خانواده ام در مراسم تشييع پيكر امام (ره) شركت كردم ما از ابتداي جاده بهشت زهرا (س)، از رفت تا برگشت حدود 7 ساعت در راه بوديم. اين بزرگ ترين تشييع تاريخ بوده است. اما (ره) محبوب ترين رهبر قرن بود و آن ها كه اين واقعيت را كتمان ميكنند بايد نگاهي به تاريخ بياندازند، چون تاريخ صادق ترين و راستگوترين دوست آدم هاست. در اين مملكت فقط يك مراسم همسطح مراسم تشييع پيكر امام (ره) بوده، منظورم استقبال از ايشان در روز 12 بهمن 57 است. به عبارتي تشييع و استقبال از امام (ره)، هر دو در نوع خود تاريخي بودهاند.
منبع:نشريه تماشاگر- شماره171 /ن